۰

فقر و گسترش کودکان کار در اینستاگرام

بازدید 1479

این‌روزها عده زیادی از مردم، به پولدار‌شدن فکر می‌کنند. بحران‌ها، رکود، تورم اقتصادی و حذف برخی از شغل‌ها براثر کرونا، مردم زیادی را به راه‌های متفاوتی برای کسب درآمد کشانده است؛یکی از این راه‌ها که اخیراً بسیار رایج و متداول شده است، استفاده ابزاری از کودکان در فضاهای مجازی مثل اینستاگرام و کسب درآمد از آن‌هاست. گفته شده که برخی از والدین توانسته‌اند با استفاده از فرزندانشان و نمایش آن‌ها در اینستاگرام، درآمدی میلیاردی کسب کنند.

در بسیاری‌ازموارد دیده می‌شود که کودکی که چهره بسیار زیبایی هم دارد با خواندن، نمایش بازی‌کردن یا شیرین‌زبانی و ارائه بیانات سیاسی به‌شیوه خود، فالوئرهای زیادی را جذب کرده‌اند. اینکه تاچه‌حد استفاده از کودکان در فضاهای مجازی و کسب درآمد از آن‌ها می‌تواند شرایط یک خانواده را تغییر دهد، شاید در نگاه اول اقدامی پسندیده و مناسب به‌حساب آید؛ اما در نگاهی عمیق‌تر می‌توان فهمید که در اینجا، از کودک استفاده ابزاری می‌شود.

استفاده ابزاری از کودکان براساس سازمان‌ها و نهادهای حمایت حقوق کودک و پیمان‌نامه حقوق کودک؛ اقدامی در حوزه کودک‌آزاری و خارج از توجه به مقام شامخ انسانی به‌حساب می‌آید. درواقع، ازآنجایی‌که ممکن است کودک در سن بلوغ نباشد و از اقداماتی که انجام می‌دهد، آگاهی لازم را نداشته باشد، ایجاد جذابیت و تبلیغات درراستای حرکت‌های نمایشی کودکان را می‌توان سوءاستفاده از آنان درنظر گرفت. درحال‌حاضر، در بسیاری از کشورها قانون‌های بسیار سخت‌گیرانه‌ای درخصوص ایجاد درآمد ازطریق کودکان اتخاذ کرده‌اند؛ مثلاً در فرانسه در سال ۲۰۱۴ تأکید بر حمایت از حریم شخصی کودکان شده.

باید درنظر داشت که زیباسازی کودکان و ایجاد نگرش سوپرمن و سوپروومن در آن‌ها یا توجه به ژست‌های خاص و تأثیرگذار، همه‌وهمه می‌تواند نوعی سوءاستفاده از یک انسان درراستای درآمدزایی باشد و این، آن‌چیزی‌ست‌که باید به آن توجه ویژه‌ای کرد. درواقع، ازآنجایی‌که در نظام سرمایه‌داری، کالایی‌شدن انسان به‌سرعت صورت می‌گیرد، به‌نوعی می‌توان نمایش‌های اینستاگرامی کودکان را نوعی کالاشدگی آن‌ها به‌حساب آورد. درواقع، ما کودکانمان را در فضای مجازی با پول معاوضه می‌کنیم و در‌این‌مبادله نابرابر، هویت انسانی او را به‌فروش می‌رسانیم؛ هرچند برخی با این‌قضیه موافق نیستند.

یکی از والدین که توانسته ازاین‌راه درآمد هنگفتی به‌دست آورد، می‌گوید: «در ایجاد شغل و درآمدزایی همه اعضای خانواده می‌توانند نقش ایفا کنند. ما درهرحال یک خانواده هستیم و درکنارهم به کسب درآمد مشغولیم؛ ضمن‌اینکه کودک ما با مدیریت و برنامه‌ریزی ما می‌تواند دراین‌فضا ایجاد درآمد کند؛ لذا این‌اقدام نمی‌تواند سوءاستفاده به‌حساب آید»؛ اما درهرحال باید بپذیریم که وقتی کودک ملزم می‌شود در یک فضای خاص رفتارهای خاص را از خود بروز دهد، به‌نوعی ناخودآگاه دراین‌حیطه قرار می‌گیرد. او تسلیم انتخاب‌های والدین می‌شود و این امکان را ندارد که خودش برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد.
ازطرفی، به‌نظر می‌رسد نمایش‌دادن کودکان به‌نوعی سوژه‌کردن آن‌ها در فضاهای مجازی تبدیل می‌شود. مثلاً ممکن است ما بشنویم که آیا شما کودکی را دیده‌اید که بتواند به‌خوبی فوتبال را تحلیل کند یا صدای آواز فلان پسربچه را شنیده‌اید؟ این‌نوع سوژه‌شدگی به‌نوعی قدرت «خود بودن» را از کودکان سلب می‌کند. درواقع کودک، آزادی‌اش را در فضای مجازی از دست می‌دهد و تابع ارزش‌ها و دستورهایی می‌شود که کارفرمایانی به‌نام والدین برای او صادر می‌کنند. البته این‌را باید درنظر داشت که فقر، بیکاری، رکود و تورم ایجادشده ناشی از کرونا عواملی‌ست که مردم را ملزم و مجبور به درآمدزایی از راه‌های متفاوت می‌کند؛ اما بهتر است به‌جای‌آنکه از کودکان در فضاهای مجازی کسب درآمد شود، راه‌هایی برای کسب درآمد خود دراین‌فضاها پیدا کنیم.
باید درنظر داشت که در جهانی که بزرگ‌سالان می‌سازند، ممکن است هر انسانی دچار اسارت و تحمیل شرایطی شود که مطابق با خواسته‌های قلبی و درونی‌اش نیست. درحال‌حاضر، ایجاد «کودکان کار اینستاگرامی» نوعی رژه کودکان در فضاهای مجازی برای کسب درآمد بزرگ‌سالان ‌است که می‌توان آن‌را نوعی فراموشی حق کودکان برای تصمیم‌گیری دانست. اگر بپذیریم که کودکان، انسانی به‌معنای واقعی انسان هستند، درآن‌صورت دیگر نمی‌توان هر برخوردی با آن‌ها را مشروع و مقبول دانست.
درطول‌تاریخ، همواره به کودکان‌ونوجوانان نشان داده‌اند که می‌توانند در کنار بزرگ‌سالان مسئولیت زندگی انسانی را به‌دوش بکشند. وقتی ویتنام درگیر جنگ با آمریکا بود، بسیاری از کودکان‌ونوجوانان در جنگ حضوری مسئولانه و تأثیرگذار داشتند. در جنگ ایران و عراق، ما شاهد رشادت‌ها و شجاعت‌های افرادی مثل حسین فهمیده بوده‌ایم؛ بنابراین، آن‌ها در دنیای سخت‌شده ما به‌سادگی حاضر می‌شوند و در کنار ما شرایط متفاوت را تجربه می‌کنند. گونتر گراس؛ نویسنده آلمانی در رُمان معروف «طبل حلبی» می‌گوید: «من فکر می‌کنم آنچه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود این‌است‌که غالباً ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه دید ما نگاه کند!

درصورتی‌که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت‌ها، روابط، شکل مناسب‌تری خواهند داشت».

در اینجا رنجش اصلی آن‌است‌که ما کودکان را از زاویه خودمان می‌سنجیم و لبخند آن‌ها را در فضای مجازی، لبخند خودمان درنظر می‌گیریم و رنجی را که ممکن است براثر استفاده ابزاری در آن‌ها به‌وجود آید، نادیده می‌گیریم.
ممکن است این‌طور تصور شود که دوران کودکی و تجربیات آن به‌فراموشی سپرده می‌شود؛ اما تولستوی از قول پوشکین می‌گوید: «آنچه گذشت، بازگشت ندارد؛ ولی از من باور کنید، هیچ‌چیز نمی‌گذرد و هیچ‌چیز فراموش نمی‌شود».

حال در دنیای پر از ماسک، این خودهای نمایشی هستند که ظهور و بروز پیدا می‌کنند. ما با خودهای نمایشی، خود واقعی‌مان را تحریف می‌کنیم و حال، کودکان اینستاگرامی این خود واقعی را زیر پوششی از خود نمایشی به سلاخی می‌کشند و وقتی‌ به سن بزرگ‌سالی می‌رسند، دیگر نمی‌دانند که آن گم‌گشته اصلی آن‌ها چیست و چگونه می‌توانند به صدای درونی‌اش پاسخ دهند؟ او تلاش می‌کند خودی را بسازد که پذیرش دیگران را به‌همراه داشته باشد؛ تصویری که دیگران آن‌را تشویق می‌کنند و برایش هورا می‌کشند؛ اما در پس این هوراها، دیگر نمی‌توان صدای خود واقعی او را شنید. در داستان معروف «۱۹۸۴» جورج اورول نشان می‌دهد که چگونه در یک جامعه ممکن است حریم خصوصی افراد توسط نظام اجتماعی نادیده گرفته شود و فرد در کوچک‌ترین مسائل خود، قدرت تصمیم‌گیری را نداشته باشد. درحال‌حاضر، فضای اینستاگرام و فشار و جبر پدرومادر یا اطرافیان برای ورود کودکان به عرصه‌های نمایشی را می‌توان نوعی بربادرفتن حریم خصوصی آن‌ها دانست.
درمجموع باید گفت که لفظ کودکان کار، امروز به مقوله‌ای متفاوت مبدل شده است و دیگر صرفاً نمی‌توان کودکانی که سر چهارراه گل و فال و دستمال می‌فروشند را کودک کار به‌حساب آورد؛ چه‌بسا دختران و پسرانی که در خانواده‌هایی ثروتمند، به کودک کار مبدل می‌شوند. درهرحال، فرهنگ سلبریتی‌شدن و قدم‌گذاشتن دراین‌مسیر، جامعه را با بحران هویت جدی مواجه ساخته؛ به‌طوری‌که ممکن است درنهایت، بی‌توجهی بزرگ‌سالان، آسیبی جدی را به نسل آینده وارد کند. برای تغییر این دنیا و این‌نوع نگاه باید تلاش کرد. باید بپذیریم که هیچ‌چیز مهم‌تر از «خود بودن» و «خود‌شکوفایی» هر انسانی در روی کره زمین نیست. کودکی که به خودشکوفایی برسد، شخصاً با انتخابش می‌تواند در آینده منشأ کسب درآمدهای کلان باشد؛ اما اگر ما آن‌ها را به دستگاه پول‌ساز تبدیل کنیم، باید بپذیریم که آن‌ها زائده‌های ماشین تبلیغاتی هستند که ما را بر آسمان آرزوهایمان می‌نشانیم و درنهایت، روزی ممکن است این کودکان آسیب‌دیده باعث سقوط ما از بالا به پایین جهان انسانیت باشند.
لئو تولستوی در یکی از داستان‌هایش می‌گوید: «برای مردم غمگین، زندگی در شهر آسان‌تر است. در شهر شخص می‌تواند صدسال زندگی کند؛ بدون آن‌که متوجه شود مرده و خیلی‌وقت‌پیش تبدیل به خاک شده است». بیایید از خاک‌شدن همدیگر جلوگیری کنیم. کودکان به عشق و توجه و «خود بودن» و زمینه برای بروز و ظهور خلاقیت‌هایشان نیاز دارند. نمایش متظاهرانه کودکان در فضاهای مجازی را نمی‌توان اقدامی خلاقانه دانست. برای خلاق‌شدن کودکان آن‌ها باید در مسیر رشد تفکر واگرا حرکت کنند و این، آن‌چیزی‌ست‌‌که نیاز به زمینه و بسترهای مناسب خود دارد. کوکان را بشناسیم، حقوقشان را موردتوجه قرار دهیم، اعتبار انسانی آن‌ها را درنظر بگیریم و آن‌ها را در مسیر رشد «انسانی به‌شدت انسانی» قرار دهیم.
مهرداد ناظری / جامعه‌شناس

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.