قبل از ورود به اصل موضوع این نوشتار باید با دو واقعیت مواجه شویم. واقعیت نخست اینکه تعارف را باید کنار گذاشت و گفت همانطور که برای مثال آمریکا ورود «شهروندان عادی ایرانی» را به این کشور ممنوع کرده است و انبوهی از تحریمهای سنتی را برای ما اعمال کرده و میکند، در حوزه فناوری و سایبری نیز شهروندان ایرانی همه روزه با تحریمهای بیشتر و جدیدتری مواجه میشوند.
برنامهنویسان و کسبوکارهای اینترنتی و مرتبط با فناوری به خوبی در جریان تحریمهای روزمره فناورانه و منع دسترسی به انبوهی از امکانات و ابزارهای نرمافزاری و سختافزاری قرار دارند.
اصولا مردم و شهروندان ایران و دیگر نقاط دنیا، در معادلات حاکمان آمریکا جایی نداشته و تنها استفاده ابزاری و متناسب با تامین منافع ایشان است که در اولویت قرار داشته و دارد.
به هر تقدیر هر کشور به دنبال منافع خود بوده و با هر ابزار و روشی هم به دنبال تامین آن است. نتیجه همین تحریمهای فناورانه بود که ایده راهاندازی خدمات بومی در بخشهایی که توان اجرایی بود را عملیاتی کرد.
پس ابتدا باید با این واقعیت روبهرو شده و آن را باور کنیم.
واقعیت دیگری هم فارغ از تلخ یا شیرین بودن آن وجود دارد. اصولا چند درصد مردم ایران در جریان قطع بالای ۱۰۰ روز اینترنت و تلفن در کشمیر قرار دارند؟ آنها که در جریان هستند مثلا چه کردهاند؟ قطع اینترنت در اتیوپی چه؟ یا حتی قطع اینترنت در عراق؟ در جریان این قطعیها، ما همه روزه به کار و زندگی خود مشغول بودیم و شاید تنها در اخبار میخواندیم و میدیدیم که اینترنت قطع است.
لذا همانقدر که قطع اینترنت در کشمیر، اتیوپی، مصر، عراق و غیره برای ما مهم و مساله است، قطع اینترنت ایران نیز برای دیگر مردم مناطق دنیا از همان میزان و درجه اهمیت برخوردار است. این نیز یک واقعیت است.
اما یکی از تهدیدهای بیرونی دیگر در قبال ایران، احتمال قطع اینترنت بود که ایده راهاندازی شبکه ملی اطلاعات با هدف کاهش وابستگی به اینترنت در صورت عملی شدن تهدید و گردش اطلاعات مورد نیاز داخلی در داخل کشور را ایجاد کرد.
ما اما این تهدید را بعد از مانورهای پراکنده و منطقهای، از داخل عملیاتی کردیم و اینترنت کامل قطع شد تا شبکه ملی اطلاعات در کاملترین حد ممکن زیر بار فشار و تست گرم برود. حالا هم مسوولان وزارت ارتباطات در حال بررسی و به حداقل رساندن مشکلات این شبکه هستند.
درخصوص معضلات و خسارات ناشی از قطع اینترنت، فارغ از اینکه اصولا قابل محاسبه نیست و در صورت رسیدن به یک تخمین، فایدهای برای جبران خسارت داشته باشد یا نداشته باشد، گزارشها، آمار و وعدههای زیادی منتشر شده و در دست تهیه است که آن هم موضوع این نوشتار نیست. چون اصولا تغییری در خروجی کار و تصمیمات آتی ایجاد نخواهد کرد. این هم واقعیتی است.
اما مساله اینجاست که در کشوری که بنا بر آمار ۶۰ تا ۸۰ درصد به اینترنت وابستگی دارد، آیا قطع دائمی و گاهو بیگاه اینترنت، به منزله حل کامل مشکلات است؟ پاسخ کوتاهمدت از منظر تصمیمگیران به این پرسش مثبت است.
اما اینکه در بلند مدت هم اقداماتی سلبی از این دست کارگشا باشد، ابهاماتی وجود دارد.
از آنجا که در دنیای فناوری هر احتمالی امکانپذیر است، بیایید فرض کنیم همین فردا همچون اتفاقی که در مورد ماهوارهها و فیلترشکنها رخ داد، اینترنت نیز به شکلی و از مسیرهایی خارج از توان کنترل کشور، به دست مردم برسد. در این صورت آیا وضع به گونهای خواهد بود که ۶۰ تا ۸۰ درصد ترافیک اینترنت مجددا برقرار نشود؟
پاسخ به این پرسش در آمار میزان استفاده از دیشهای ماهواره و فیلترشکنها (البته در زمان وجود اینترنت!) موجود و پیش روی ماست.
لذا اقدامات سلبی، نخستین، بهترین، موثرترین، و تنها راه پیش رو نیست.
همانطور که یک پدر میداند تا ابد نمیتواند با تنبیه، فرزند خود را گوش به فرمان کند. یا همانطور که هر کس تجربه مدیریت حتی دو کارمند را داشته باشد، میداند که اخراج آخرین راه است و باید با هنرمندی با کارکنان خود به نوعی وارد تعامل شود تا هر دو طرف به مقصود خود برسند. البته این سکه روی دیگری نیز دارد و یک فرزند و کارمند نیز میدانند که قهر و فرار از خانه و استعفا آخرین راه است و باید تا حد امکان به تعادلی برسند.
لذا در خصوص اینترنت و روش استفاده از آن نیز باید این تعادل و تعامل نه فقط از طریق روشهای سلبی که از طریق روشهای ایجابی از جمله بالا بردن آگاهیها و آستانه تحملها برقرار شود.
پس بستن مرزهای مجازی کشور و صدور پاسپورتها یا گذرنامههای سایبری برای برخی از اقشار جامعه و امکان ورود و خروج ایشان، لزوما و همیشه به معنای یک راهحل مطمئن و قطعی نیست و باید تدابیر دیگر را نیز مد نظر داشت و این نیز یک واقعیت است.(منبع:عصرارتباط)
نظرات کاربران