سالها است که با پیدایش شبکههای اجتماعی در جهان و به تبع آن در ایران، به دلایل مختلف از جمله مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی، حفاظت از اطلاعات کشور، مبارزه با نفوذ بیگانگان و دلایل فرهنگی و امنیتی دیگر، بحث فیلترینگ در ایران مطرح بوده و به یکی از چالشبرانگیزترین مباحث بین مردم و مسوولان و حتی گاهی بین خود مسوولان تبدیل شده است.
هر بار به دلایلی سیاست فیلترینگ در ایران موفق نبوده و فیلتر شدن این شبکههای اجتماعی مانع دسترسی مردم به آنها نشده است. بهطور کلی برخی از دلایل عدم همراهی مردم با فیلترینگ شبکههای اجتماعی را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد. البته بدیهی است که کنشهای اجتماعی تکمتغیره نبوده و عواملی در وقوع آنها دخیل هستند. همچنین در علل این رفتار بین مواردی که در ادامه میآید، تقدم و تاخری وجود ندارد:
۱- مهمترین دلیل بر عدم همراهی بخشی از مردم با فیلترینگ شبکههای اجتماعی را شاید بتوان نبود بدل و جایگزین بومی مناسب برای این شبکهها دانست. برای مثال، اوایل امسال که پرکاربردترین شبکه اجتماعی کشور یعنی تلگرام فیلتر شد، تعدادی از مردم به استفاده از شبکههای اجتماعی داخلی مانند سروش، آیگپ، ایتا و … روی آوردند ولی متاسفانه به دلیل آنکه این شبکهها از کیفیت و حمایتهای لازم برخوردار نبودند، فرصت طلایی جایگزینی این شبکهها با تلگرام از بین رفت. در این بین حتی کار به صدور بخشنامه از سوی دولت مبنی بر عدم استفاده از شبکههای اجتماعی خارجی نیز کشید. در ابتدا اکثر سازمانهای دولتی از تلگرام خارج شده ولی پس از مدتی دوباره فعالیت خود را از سرگرفتند.
پیش از تلگرام، وایبر در بین مردم مورد استقبال قرار گرفته بود که زمان فیلتر وایبر هم به دلیل اینکه جایگزین مناسب داخلی در کشور وجود نداشت، مردم به استفاده از تلگرام روی آوردند.
یوتیوب به دلیل محتوای نامناسب و غیرفرهنگی متضاد با فرهنگ جامعه ایرانی فیلتر شد، ولی به دلیل اینکه جایگزین ایرانی در کشور وجود داشت، توانست نیاز بخشی از مخاطبان داخلی را رفع کند.
در مثالی دیگر، سالهاست که دستیابی به موتور جستوجوی گوگل و بسیاری از سایتهای دیگر در کشورهای قدرتمندی مثل چین و روسیه بهوسیله فیلترینگ مسدود شده است ولی به دلیل اینکه جایگزین بومی همسطح با آنها در داخل این کشورها وجود دارد، مردم احساس نیازی به این سرویسهای خارجی پیدا نمیکنند.
۲- دلیل دیگری که برای این کار میتوان در نظر گرفت، تصمیم به فیلترینگ بسیار دیرهنگام از سوی مسوولان ذیربط است. **عمدتا زمانی تصمیم به فیلترینگ گرفته میشود که مردم با این شبکههای اجتماعی خو گرفتهاند و تعداد کاربران آنها هم بسیار بالا رفته است.** برای مثال، فعالیت تلگرام از اوایل سال ۹۳ در ایران آغاز شد و تا زمان فیلتر آن، یعنی در اردیبهشت سال ۹۷، تعداد کاربران آن به بیش از ۴۰ میلیون رسیده بود. علاوه بر این تعداد زیادی کسبوکار اینترنتی به دلیل مخاطب بسیار زیاد در این شبکه اجتماعی شکل گرفته بود که فیلترکردن آن را بسیار سخت میکرد و فیلتر تلگرام به معنی پایان فعالیت این کسبوکارهای نوپا محسوب میشد.
۳- یکی دیگر از دلایل عدم همراهی بخشی از مردم این است که تعدادی از چهرههای سرشناس سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی کشور با هدف ارتباط با مخاطب خارج از کشور همچنان بهعنوان کاربران این شبکههای اجتماعی باقی میمانند. برای مثال، بهرغم فیلتر شدن سایت توییتر در ایران، چهرههای شاخصی چون وزیر امور خارجه، رییسجمهور، تعدادی از وزرای دیگر، معاونان رییسجمهور و برخی از فرماندهان نظامی در آن فعالیت دارند. مردم در مواجهه با این رفتار از خود میپرسند که مگر این شبکههای اجتماعی چه چیزی دارد که استفاده از آن برای مردم ممنوع ولی برای مسوولان نظام آزاد است. به عبارت دیگر، در این مواقع مردم دست به مقایسه زده و دنبال برقراری مساوات برای همه هستند. **البته در این زمینه مسوولانی هم که به بهانه ارتباط با مخاطب خارجی در این شبکهها فعالیت میکنند، دچار اشتباه استراتژیک میشوند؛ یعنی به جای مخاطب قراردادن ساکنان خارج از کشور، عمدتا ارتباط خود با مردم ایران را به جای تریبونهای رسمی و آزاد کشور، از این طریق برقرار میکنند.**
۴- یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت فیلترینگ، عدم وحدت رویه و نبودهمدلی بین مسوولان و تصمیمگیران این امر است. بهطور مثال، برای فیلتر یک شبکه اجتماعی، یک قوه یا قاضی دادگاه رای به فیلترینگ میدهد ولی اولین کسانی که نسبت به آن موضع مخالف میگیرند، سران قوه مجریه هستند.
**فقدان سیاست یکسان بین مسوولان نظام باعث کم ارزش شدن آن سیاست در بین مردم میشود. عمدتا مردم تفکیکی بین قوا قائل نشده و حاکمیت را سیستمی یکپارچه میبینند که سخن یکسانی از آنها به گوش نمیرسد.**
۵- دلیل دیگر سیاست یکسان در برابر همه شبکههای اجتماعی است. برای مثال، دلیل اصلی فیلتر توییتر، استفاده عناصر ضد انقلاب از این شبکه اجتماعی برای ساماندهی آشوبها در فتنه ۸۸ بود که امروزه با وجود شبکههای اجتماعی مختلف، قطع به یقین تا حدود زیادی نگرانی بابت این کارکرد مخرب شبکه اجتماعی مذکور از بین رفته است و میتوان نسبت به رفع فیلتر آن اقدام کرد. در سوی مقابل، یوتیوب به دلیل مسایل ضدفرهنگی فیلتر شد که هنوز هم این شبکه اجتماعی همان کارکرد سابق خود را دارد و اتخاذ تصمیم ادامه فیلترینگ آن شاید قابل دفاع باشد، اما در حال حاضر با این دو شبکه به شکل یکسان برخورد میشود.
۶- ** مردم نسبت به دلایل فیلترینگ یک شبکه اجتماعی بهدرستی توجیه نمیشوند و بهدلیل این عدم توجیه، برخی فکر میکنند که تمام تلاش حکومت در جهت محدود کردن آنها است** و چون نمیخواهند خود را در چارچوب این حصار تعریف کنند، در صدد مقابله با آن بر میآیند. این عدم توجیه مناسب در درازمدت میتواند در سایر حوزهها هم مردم را به سمت مقابله با سیاستهای رسمی نظام سوق دهد.
۷- **اگرچه سالها است که فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی نامناسب توسط دغدغهمندان دنبال میشود، ولی بهموازات این فیلترینگ، دسترسی مردم به فیلترشکنها هم بهراحتی مهیا است** و نسبت به قطع آنها اقدام جدی صورت نمیگیرد. با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوان به فیلترشکنهای رایگان دسترسی پیدا کرد و در بدترین حالت برخی افراد با هزینه بسیار ناچیز اقدام به خرید فیلترشکن میکنند. جالب اینجاست که خرید این فیلترشکنها از طریق کارتها و درگاههای پرداخت آنلاین بانکی صورت میگیرد و بهراحتی فروشنده آنها قابل ردیابی است ولی ظاهرا عزم جدی برای برخورد با آنها وجود ندارد.
**در مورد تلگرام اتفاق جالب دیگر، اجازه دولت به فعالیت نسخههای غیررسمی این شبکه اجتماعی نظیر هاتگرام و تلگرام طلایی بود که عملا سیاست فیلترینگ این شبکه را بیمعنی کرده است.**
۸ – سرمایهگذاری سنگین و شانتاژ رسانهای مخالفان نظام هم از دیگر دلایل مقابله مردم با فیلترینگ شبکههای اجتماعی است. عمده رسانههای معاند برای ارتباط با مخاطبان داخل کشور از این شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و به دلیل اینکه امکان فعالیت آنها در شبکههای اجتماعی داخل وجود ندارد، برای اینکه مخاطب خود را از دست ندهند مردم را تحریک به مقابله با سیاستهای رسمیکشور میکنند.
۹- اشراف خوب پلیس فضای مجازی (فتا) و همچنین نیروهای امنیتی در کشف و خنثیسازی توطئههای خارجی و اعتقاد مردم به این اشراف اطلاعاتی، باعث شده است که **عدهای در داخل فکر کنند که همه فعالیتهای مجاز و احیانا غیرمجاز آنها در شبکههای اجتماعی توسط این نیروها رصد میشود و ممکن است برای آنها در زندگی شخصی و یا اجتماعی ایجاد مشکل کند.** این فضای ترس بیشتر از سوی افراد مسالهدار به داخل جامعه تزریق میشود و باعث شده تا برخی از مردم با این توهم که همه تبادلات آنها مورد بررسی قرار میگیرد با «تیک سوم» از آن یاد کنند؛ یعنی تیک اول در پایین مطالب ارسالی مربوط به ارسال موفق مطلب به سرورهای شبکه اجتماعی، تیک دوم مربوط به مطالعه مطلب فوق توسط مخاطب مورد نظر و تیک سوم مربوط به دستگاههای امنیتی است. درحالیکه با یک حساب سرانگشتی و اندکی مداقه میتوان به این نکته پی برد که هر روز میلیونها پیام در فضای مجازی رد و بدل میشود که رصد همه آنها نیاز به هزاران نیروی انسانی دارد. همچنین عملکرد چندساله این دستگاهها نشان داده است که ورود آنها صرفا در مواردی است که امنیت ملی را هدف گرفته یا شاکی خصوصی داشته باشند و افراد فعال در چارچوب قانون رسمی کشور همواره مورد حمایت این دستگاهها هستند و چنانچه تهدیدی همین افراد بدبین را مورد هدف قرار دهد، اولین حامی آنها همین دستگاههای امنیتی خواهد بود.
در نهایت اینکه به فهرست فوق دلایل دیگری نیز میتوان اضافه کرد که از حوصله این نوشته خارج است.
نوبسنده : حامد تیموری، دانشجوی دکتری مدیریت رسانه
نظرات کاربران