جالب این است که اطلاعات نادرست اینچنینی طرفداران زیادی هم دارد. چه شده که مردم نمیتوانند واقعیت را از زبانبازی تمیز دهند؟ چرا پایهایترین اصول علمی هم در فضای اینترنت مورد تردید است؟ چرا شبهعلم این همه در فضای اینترنت طرفدار دارد؟برای سر در آوردن از دانش علمی قدری سواد علمی لازم است. سواد علمی یعنی دانش و فهم مفاهیم علمی و فرایندهای لازم برای تصمیمگیری شخصی، مشارکت در امور مدنی و فرهنگی و بهرهوری اقتصادی. برخی انواع قابلیتهای خاص نیز در این حوزه میگنجد.آیا اطلاعات موجود در بستر اینترنت موجب میشود قابلیت کلی جامعه برای ارزیابی واقعیتها با استفاده از علم کاهش یابد؟
چقدر سواد علمی داریم؟
طبق تحقیقی که در مورد میزان سواد علمی انجام شده فقط ۴۲ درصد از مردم باسوادترین کشور جهان به لحاظ علمی دارای سواد علمی لازم برای فهم گزارشهای رسانهها در مورد علم هستند.
محققان برای رسیدن به این شاخصها گروه نمونهای متشکل از ۲۰۰۰ نفر را با آزمونی که جان میلر تدوین کرده است مورد بررسی آماری قرار دادند. در این آزمون پرسشهایی ساده مطرح میکنند مانند خورشید دور زمین میگردد یا زمین دور خورشید؟ انسان تکاملیافته گونههایی ابتداییتر است یا خیر؟ درصد افرادی که پاسخ نادرست به چنین پرسشهایی میدهند دو رقمی است. طبق این گزارش بهنظر میرسد انسان آن چنان که مینماید سواد علمی ندارد.
رتبه سومی آمریکا در سواد علمی برای بسیاری مایه تعجب است، چون این کشور را کانون علم میدانند ولی رسانههای آمریکا این باور را اشاعه دادهاند که مردم این کشور در کل سواد علمی ندارند. این در حالی است که صدرنشین جدول رتبهبندی علمی یعنی کانادا فقط دو رده از آمریکا بالاتر است، بنابراین میتوان گفت سواد علمی جوامع در کل پایین است.
وضعیت سواد علمی در گذشته
کانادا در سال ۱۹۹۰ وضع خوبی نداشت. طبق تحقیقی آماری که همان زمان انجام شده بود فقط حدود نیمی از پاسخدهندگان میدانستند زمین دور خورشید میگردد، در حالی که از کشف این واقعیت علمی حدود ۵۰۰ سال میگذرد.۵۰ درصد کاناداییها نیز اعتقاد داشتند انسان اولیه و دایناسورها معاصر همدیگر بودند.
در سال ۱۹۸۸ فقط ۱۰ درصد مردم آمریکا سواد علمی داشتند؛ یعنی طبق آزمون دکتر میلر فقط ۱۰ درصد مردم آمریکا قسمت علمی روزنامه نیویورک تایمز را درک میکردند.
در کل سواد علمی در آمریکا روند افزایشی داشته است، بهطوری که طبق بررسی آماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۲۸ درصد مرد آمریکا دارای سوادی بیش از آستانه تعیین شده بودند. جهش ۱۸ امتیازی با هر معیاری که بنگریم جهش چشمگیری است.
در کانادا نیز که ۵۰ درصد مردم فکر میکردند خورشید دور زمین میگردد روند بهبود وجود داشته است و این شاخص به ۱۳ درصد کاهش یافته است؛ یعنی جهل علمی ۳۵ درصد کاهش داشته که پیشرفت خوبی است. بهنظر میرسد روند کسب جایگاه بهتر پدیدهای جهانی است، بهطوریکه در اروپا نیز در فاصله ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۵ روندی رو به بهبود وجود داشته است. در سایر کشورها هم روند بهبود وجود داشته است، بنابراین میتوان گفت سواد علمی رو به افت نیست؛ یعنی این نظریه درست نیست که اینترنت موجب کاهش سواد شده است. اما چرا بهنظر میرسد شمار زیادی از مردم با واقعیات مسلم مخالفت میکنند؟ در این میان اینترنت چه نقشی داشته است؟
نقش اینترنت
ضرورت تسهیل تحقیقات علمی و تبادل مقالات علمی یکی از علل پیدایش اینترنت بود. تیم برنرز لی که به پدر اینترنت معروف است، به فکر سرعتبخشیدن به توزیع عکسهای مستهجن نبود، ولی چندان طول نکشید کاربری اینترنت از تحقیق علمی فراتر رفت. البته چندان تعجبی ندارد که فناوری نو بیش از آنکه مورد نظر بود عمومیت پیدا کند، ولی باز هم میتوان پرسید چرا وب آکنده از اطلاعات نادرست بهنظر میآید.
وب در جایگاه چارپایه سخنرانی
در گذشته اگر میخواستیم حرفی و پیامی را به گوش دیگران برسانیم باید به سراغ رسانههای چاپی یا تلویزیون میرفتیم. برای تحقق چنین خواستی کلی زحمت و وقت لازم بود. حتی در صورت موفقیت هم چند صد نفر حرف و پیام ما را میشنیدند و میخواندند نه کل اهالی یک کشور.
اگر هم کسی به این رسانهها دسترسی نداشت باید جای پررفتوآمدی پیدا میکرد و چارپایهای میگذاشت تا بالای آن برود و حرف بزند. اکنون اینترنت و وب همان چارپایه را برای کاربر فراهم کرده است تا بالای آن بایستد و با زدن چند ضربه روی صفحه کلید برای میلیاردها نفر حرف بزند. همه میتوانند وقت بگذارند و دستکم روی هزاران نفر تاثیر بگذارند. در چنین اوضاعی تعجبی ندارد که هر روز با انواع کارشناسان ریز و درشت مواجه شویم.
ظهور کارشناسان تقلبی
میلیاردها نفر روزی چند ساعت را در اینترنت میگذرانند. وب بهترین جانشین دورهمیهای سنتی و از خود گفتن است. بسیاری هم خودشان را کارشناس و خبره جلوه میدهند. کار چندان سختی نیست. معمولا با درست کردن وبلاگ آغاز میشود که رایگان است. بعد هم مطالب را از نقاط مختلف وب برمیدارند دستی به سر و روی آن میکشند و بهعنوان تراوشهای ذهنی خودشان قالب میکنند یا خیلی که انصاف داشته باشند این مطالب را در تایید دیدگاههای خودشان عرضه میکنند. کافی است تا شخص دیگری چنین مطالبی را از طریق شبکههای اجتماعی مانند توییتر، فیسبوک یا یوتیوب منتشر کند تا جناب کارشناس تقلبی هزاران هوادار هم نصیبش شود؛ یعنی در عرض چند ماه میتوان خود را کارشناس جا زد. گاهی در عرض چند هفته یا چند روز. چنین افرادی در واقع روی شانههای دیگران میایستند و به شهرت میرسند.
نظرات کاربران